من اون روز توی خونشون اوج فلاکت و سیاه بختی رو دیدم .
اوج نا امیدی رو دیدم .تمام دیروز چه وقتی مادرم غذای موردعلاقه م
رو درست کرده بود یا وقتی داشتم با الف توت فرنگی می خوردم وقتی
یاد اون موش خاکستری تو حیاطشون میوفتم یا یاد حرف ها و داد و بیدادهای
مادرش ...یا وقتی حرف اون زن که زندگی اونهارو خراب کرد رو از زبون مادرش شنیدم ...
قیافه ی اون دختر ...اون دختر که همیشه فکر می کردم زندگی نسبتا
خوبی داره میاد جلوی چشم هام .
از من بارها معذرت خواهی کرد .بیشتر بخاطر حرف هایی که مادرش تو اوج
استیصال و عصبانیت فریاد کشیده بودو من ناخواسته شنیده بودم .
بهم گفت که مادرم نیاز به روانشناس داره .
قیافش شبیه سال ها پیش شده بود وقتی تو باجه ی اتوبوس با هم
قرار گذاشتیم و بهم گفت که مادر پدرش میخوان جدا بشن .
حالم بد بود . خیلی سعی کردم تعجب و ترس و شدت ناراحتیم رو پنهان کنم .
بهش گفتم نگران نباش .مادر من هم بارها عصبانی شده اینجوری .بهش گفتم این مدل چیزا نرماله اصلا احتیاجی به عذرخواهی نیست .دروغ گفتم
بعد سریع خداحافظی کردم تا قَضیه بیشتر از این براش سنگین تموم نشه .
تمام اون روز چه وقتی گل هاش روی داشبورد ماشین بود چه وقتی رسیدم خونه ی خودمون چه وقتی کتاب میخوندم اون حرف ها توی گوشم خونده میشد .حالم بدجور بد بود ..بدجور ..
خدا میدونه چقدر براش ناراحت شدم .
میترسم، مضطربم
و با آن که میترسم و مضطربم
باز با تو تا آخرِ دنیا هستم
میآیم کنار گفتگویی ساده
تمام رویاهایت را بیدار میکنم
و آهسته زیر لب میگویم
برایت آب آوردهام، تشنه نیستی؟
فردا به احتمال قوی باران خواهد آمد.
تو پیشبینی کرده بودی که باد نمیآید
با این همه … دیروز
پی صدائی ساده که گفته بود بیا، رفتم،
تمام رازِ سفر فقط خوابِ یک ستاره بود!
خستهام ریرا!
میآیی همسفرم شوی؟
گفتگوی میان راه بهتر از تماشای باران است
نمیدونم چرا سرصبح یاد دوستام ودوست پسراشون کردم .
چندسال پیش (شش هفت سال پیش)وقتی دانشجو بودم یک روز با دوستم
(سین) میریم بیرون .یهو وسط خیابون بهم می گه من با شهاب قرار دارم .
خانوادشم میان (خواهر پسره و دامادشو یه پسر جوونه دیگه که احتمالا دوست دختر نداشته و آورده بودنش که مثلا من و اون باهم دوست بشیم یا آشنا بشیم) البته این برداشت ذهنی من بود .
من اول ناراحت میشم که منو تو کار انجام شده قرار داده .
چون به شدت کمرو و خجالتی بودم . مخصوصا جلوی جنس مذکر حتی بلد نبودم سلام بگم و از طرفی پسره هم تو گروه لاین دیده بودم .
ازون پسرای خز بود که دوست داشت با همه لاس بزنه و کاملا مشخص بود .ولی (سین) اون موقع چون زیادی دوست داشت دوست پسر داشته باشه به این اکی داد و دوست شد .
خلاصه پسره و خانوادشو دیدم . چقدر همشون سطح پایین و داغون بودند خدا می دونه. خنده های الکی سین هم حالمو داشت بهم میزد .
ازونور تو بلوار بودیم و اصرار داشتند که عکس بگیریم و من اصلا قبول نکردم و برگشتند گفتند ( نترس ما عکساتو پخش نمیکنیم) و خیلی جلف خندیدند.منم از این ترفند که نه من عکس گرفتن رو دوست دارم استفاده کردم و گوشیشون رو دستم گرفتم و همه عکسارو از خودشون گرفتم .
(معمولا کم پیش میاد که تو لحظه تصمیم درست بگیرم)
خلاصه اون روز برگشتنی سین ازم پرسید چطوری بودن ؟
تو تاکسی بودیم .میخواستم بگم داغووووون . میخواستم بگم به تو وشخصیت تو اصلا نزدیک نیستند . مشخص بود از آدم های سطح پایین جامعه هستند چه از نظر تفکر و تحصیلات په از نظر رفتار کمبود داشتند .
اما گفتم خوب بودن و فقط از خواهرش زیاد خوشم نیومد . که حالا اونجا هم فقط کل راه برگشت داشت متقاعدم میکرد که نه دختر خوبیه و ...
خلاصه چندماه بعد اینا بهم زدند و ظاهرا پسرِ بهش خیانت کرد و این داستانا .از طرفی خواهر همین پسرِ تهدیدش کرد که عکستو پخش می کنم و به بابات نشون میدم و ..
پسرِ هم آیدی یکی از دوستای سین رو داشت و اونم با عکس تهدید می کرد.
خدا ازش نگذره .
پ_ن : فقط تو ذهنم اومد و دوست داشتم بنویسمش
گیسو پریروز زنگ زد و یک ساعت و نیم حرف زدیم و رفتار دوست پسرشو باهم تحلیل کردیم .آخرشم نتیجه این بود که بره پیش مشاور .
بهش گفتم من در حد خودم میتونم راهنماییت کنم ولی مشاور درسش رو خونده . بعدم شماره مهناز مرامی رو دادم بهش .(یه خانومی بود که از اقوام شنیده بودم کارش خوبه).نمیدونم زنگ بزنه یا نه چون این مشاورها هم گرون گازند . حالا این خانم رو نمیدونم .
از طرفی گیسو میگه یک بار تلفنی به یک مشاور زنگ زده و خصوصیات دوست پسرشو گفته .بعد زنه برگشته گفته چرا میخوای با این ویژگی ها باهاش ازدواج کنی ؟
گیسو ناراحت شد و بهم گفت اگه میخواستم ازش جدا شم که اصلا زنگ نمیزدم مشاور .من زنگ زدم مشکلم حل شه .
حقیقت اینه بنظرم این کار که وارد یک رابطه ای بشی که فقط رو علاقه و بدون منطق جلو بری خیلی غلطه .
من دیدم که تنهاست . دیدم که نیاز داره کسی دوستش داشته باشه
ولی این پسرِ به درد زندگی دونفره نمیخوره .رفیق بازه و دائم انتقاد می کنه ازش .