دهم اردیبهشت نوبت غربالگری دارم .
باید برم ببینم بچه از لحاظ کروموزومی ؛سندروم داون و..چطور هست .
سالمه ان شاا یا نه . دیروز غروب با الف دست تو دست رفتیم برای نوبت
تو همین شهر خودشون اما بعدش دلهره گرفت و گفت نمیتونم به اینا اعتماد کنم و بیا بریم رشت . منم بعد یکم مکث گفتم بریم .
خلاصه رفتیم رشت نوبت گرفتیم و بعدش بهش پیشنهاد دادم بریم سینما بیست و دو بهمن رشت . ظاهرا ساعدسهیلی و حمید جدیدی هم اومده بودند .وقتی رسیدیم کلی آدم بیرونِ درِ سینما ایستاده بودند و جیغ و هورا می کشیدند . من و الف هاج و واج مونده بودیم که یهو دیدیم ساعد سهیلی و جدیدی از طبقه ی بالای سینما دارند برا مردم دست تکون میدن و عکس میگیرن . حالا دخترا جوگیر شده بودند و جیغ و ساعد ساعد می کردند .پسرا هم بدتر .نصفشون هم از این تینیجرای دهه هشتاد بودند .
نصف دیگه ی ملت هم از جلوی پارک دست تکون می دادند و جیغ می زدند .
خداییش اینجا به این نتیجه رسیدم چرا همه دوست دارند بازیگر یا خواننده شن . بگذریم .ما افتاده بودیم تو بالکن و یسری ها هم تو نوبت بودند تا با اینا عکس بگیرند . ما نموندیم و رفتیم نشستیم . بعد اینا (سهیلی و جدیدی) بعد نیم ساعت معطلی اومدند جلوی صحنه تا حرف بزنند دوباره ده پونزده نفر از همین تینجرا اومدند و ایستادند جلوی ستون بالکن(ما تو بالکن بودیم و جدیدی اینا طبقه پایین بودند) و دید بقیه رو گرفتند .همه ی اونایی که نشسته بودند کلی اعتراض کردند .اما اونا به رو نیاوردند و فقط دو سه نفریشون نشستند .
فیلمشم بعد از اینکه شروع شد تا ساعت نزدیک دوازده طول کشید و من نمازم قضا شد و با عذاب وجدان برگشتم خونه.
پ_ن : فیلمش در مورد ریگی بود و اطلاعاتی های ایران که میخواست بگه چقدر نیروهای اطلاعاتی قوی ای داریم:)))