صورتم پف کرده و یکطوری شدم .منتظرم این تعطیلیا تموم شه پاشم برم دکتر تا برام سونو آنومالی بنویسه .میخوام ببینم آبان ماهی چقدر
رشد کرده چجوری شده اصلا دختره یا پسره .این روزا خیلی احساساتی
شدم و پر از حس گناهم .حتی اگه یکی منو برنجونه و واکنش نشون بدم
همش یچیزی تو مغزم هی آلارم میزنه "تو مقصری ،تو گناهکاری.
بعد تو خلوت خودم های های میزنم زیرگریه .
هرموقع به خانواده م فکر میکنم تو چشمام اشک میوفته و فکر میکنم بدترین دختر روی کره ی زمینم براشون .
احمقانه ست ولی حتی وقتی به زایمان طبیعی فکر میکنم با خودم میگم
اشکاال نداره لیاقت من اینه که شکنجه شم و آزار ببینم پسحقمه حقمه .
هووفففف