گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

دخترم

سونو آنومالی به خیرو خوشی تموم شد. 

دکتری که بررسی کرد مَرد بود و با چه بدبختی ای برای اون روز نوبت گرفتیم 

فقط اینو خدا میدونه . روز قبلش هرچی تو سونوگرافی ها دنبال نوبت بودیم همه نوبت رو برا دو سه هفته بعد می گذاشتند . سر آخر برگشتیم جای اول و دختره گفت : چرا بازم اومدی ؟مگه نوبت نگرفتی؟

به دختره گفتم هرجا رفتم گفت چند هفته بعد .دوباره برگشتم همینجا 

چون شما گفتید یک هفته بعد اکی میشه و من قبول نکرده بودم .

(چون گفته بودند یک هفته بعد دیره و دستگاه چیزی رو نشون نمیده و برو جای دیگه برات زودتر بنویسن)

سه تا بودن . یکیش گفت : پولش زیاده . اون یکی گفت فلان دکتر پره .

اونیکه گفت پولش زیاده گفت میوفته یک تیر بزنم ؟

توقع داشت پشیمون بشم . منم گفتم دیگه چاره ای ندارم بزن .

بهش گفتم نمیدونم چرا دکترم اینقدر دیر برام نوشت سونورو .

(واقعا دکتر بیخودیه و باید عوضش کنم)

اون دختره که گفته بود دیره برو جای دیگه به کناریش گفت نیلوفر لین بنده خدا که نمیدونه زنگ بزن به فلان دکتر و فلان دکتر ببین وقت دارند .

نیلوفرم زنگ زد و از شانسم (خداررروشکر) آنومالی افتاد فرداش ساعت ۹ .

خلاصه گذشت و موقعی که دراز کشیدم به دکترم گفتم جنسیتش چیه؟

آنومالی باید قطعی بگه ولی مردِ بهم گفت احتمالا دختره .بعد اضافه کرد احتمال زیاد .

بعدم بهم گفت چرا اینقدر استرس داری خانم .

ضربان قلب بچه بالا بود طفلی فکر کنم واسه این بود که من ایترس داشتم .

برگشتنی نمیدونم چه حالی بودم . شبش موقع خواب به این فکر کردم که میتونم خوشحال باشم‌.



نظرات 1 + ارسال نظر
Baran جمعه 3 تیر 1401 ساعت 13:38

به به.به سلامتی و مبارکی.سلام به شما دختر آبان ماهیِ گل تون

مرسی گل من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد