سونو آنومالی به خیرو خوشی تموم شد.
دکتری که بررسی کرد مَرد بود و با چه بدبختی ای برای اون روز نوبت گرفتیم
فقط اینو خدا میدونه . روز قبلش هرچی تو سونوگرافی ها دنبال نوبت بودیم همه نوبت رو برا دو سه هفته بعد می گذاشتند . سر آخر برگشتیم جای اول و دختره گفت : چرا بازم اومدی ؟مگه نوبت نگرفتی؟
به دختره گفتم هرجا رفتم گفت چند هفته بعد .دوباره برگشتم همینجا
چون شما گفتید یک هفته بعد اکی میشه و من قبول نکرده بودم .
(چون گفته بودند یک هفته بعد دیره و دستگاه چیزی رو نشون نمیده و برو جای دیگه برات زودتر بنویسن)
سه تا بودن . یکیش گفت : پولش زیاده . اون یکی گفت فلان دکتر پره .
اونیکه گفت پولش زیاده گفت میوفته یک تیر بزنم ؟
توقع داشت پشیمون بشم . منم گفتم دیگه چاره ای ندارم بزن .
بهش گفتم نمیدونم چرا دکترم اینقدر دیر برام نوشت سونورو .
(واقعا دکتر بیخودیه و باید عوضش کنم)
اون دختره که گفته بود دیره برو جای دیگه به کناریش گفت نیلوفر لین بنده خدا که نمیدونه زنگ بزن به فلان دکتر و فلان دکتر ببین وقت دارند .
نیلوفرم زنگ زد و از شانسم (خداررروشکر) آنومالی افتاد فرداش ساعت ۹ .
خلاصه گذشت و موقعی که دراز کشیدم به دکترم گفتم جنسیتش چیه؟
آنومالی باید قطعی بگه ولی مردِ بهم گفت احتمالا دختره .بعد اضافه کرد احتمال زیاد .
بعدم بهم گفت چرا اینقدر استرس داری خانم .
ضربان قلب بچه بالا بود طفلی فکر کنم واسه این بود که من ایترس داشتم .
برگشتنی نمیدونم چه حالی بودم . شبش موقع خواب به این فکر کردم که میتونم خوشحال باشم.
به به.به سلامتی و مبارکی
.
سلام به شما دختر آبان ماهیِ گل تون


مرسی گل من