گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

تازه تر و تازه تری می رسد

شنبه صبح رفتم رشت خونه دایی. مادرم رو بعد از دو هفته اونجا دیدم وبا زندایی دست دادم .قرار بود بریم سیسمونی بخریم .

نگاه کردن به اون لباسا و کفشای کوچولو خیلی برام غریب و دوست داشتنی بود ولی اینطور نبود حس ملموسی داشته باشم .فقط با خودم گفتم چون باباش سبزه س حتما اینم سبزه میشه .

بعدش تو یه لباس سفید تصورش کردم .

حس اینکه دختردار میشم برام قشنگه . به الف هم خیلی میخوره 

دختر داشته باشه .با اون دستای گنده ش بغلش کنه .

مامانم کالسکه و لباس های بچه و خورده ریزهای دیگرو خرید . 

بجز تخت و کمد و دراور فعلا نزدیک ده تومن هزینه کرده .

بهش گفتم بذار خودم پرداخت کنم بهم جلوی فروشنده چندبار اخم 

کرد و آخر گفت ساکت شو .بعدم اضافه کرد که دهنتو پر خون میکنما .

منم دیگه چیزی نگفتم . برگشتنی رفتیم انزلی و خریدارو به بابام نشون دادیم .بابام  وقتی فهمید کالسکه رو چهارو صد خریدیم خیلی سربه سرم گذاشت . آخرشم گفت : تو اصلا بیرون میری ؟

و منم با خودم فکر کردم واقعا امکان داره سرجمع چهاربار با کالسکه برم بیرون.

پ_ن : شب فهمیدیم داییم کرونا گرفته و  از قضا من هم با داییم روبوسی کرده بودم .

پ_ن : هر دم از این باااااغ ....


نظرات 2 + ارسال نظر
Baran یکشنبه 9 مرداد 1401 ساعت 13:38

سلام؛به سلامتی و دلخوشی؛سیسمونی مبارک گل دخترتون

مرسی عزیزجان

لیمو دوشنبه 20 تیر 1401 ساعت 09:13 https://lemonn.blogsky.com

امیدوارم که اتفاقی نیفتاده باشه و منتقل نشده باشه.
+کالسکه برخلاف نظر عمومی که فقط برای پیاده رویه، خیلی وقتها به درد میخوره. وقتی بچه بهش عادت داشته باشه حتی توی خونه هم توش میخوابه، مهمونی، باغ و کلا اکثر جاهایی که هست. مزیت بعدی هم اینه که چون میشه حرکتش داد از بغل کردن زیاد بچه توسط بقیه جلوگیری میکنه.

ممنونم .خدا کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد