کتاب شوهر آهو خانم رو تموم کردم .
یعنی واقعا دلم درد اومد .
اوج بدبختی و تو سری خوری یک زن بود آهو .
در اوج اینهمه بی مهری شوهرش بازم با بدبختی تمام و از روی
بی چارگی و بی کسی تو اون خونه موند در حالیکه زن دوم شوهرش
هر روز با لباس ها وزیور آلات جدید می گشت این با چهارتا بچه که
شوهرش حتی دیگه نگاهشون هم نمی کرد باید هی غصه می خورد .
همش منتظر بودم یکجوری شرّ هووش از زندگیش کم شه ولی نمیشد .
هرچی جلوتر می رفتم می دیدم اوضاع بدتر میشه .
خلاصه اینکه خون دل خوردم . الانم که تموم شده دست ودلم نمیره
کتاب جدید باز کنم اعصابشو ندارم دیگه .
نه به نظرم. دیگه آهو خانم خیلی ذلیل و ضعیف بود. میتونست اینطوری هم نباشه.
اما جالبه که این یکی از بهترین کتابهای فمنیستی ایرانه.
گفتم این کتاب بدتر میشه که بهتر نمیشه
عین حقیقت توش جریان داشت