گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

با تو(۱)

دارم فکر می کنم همونطور که من بعضی اوقات سر نماز دعا می کنم که 

دوست دارم تو فلان جور بشی . حتما مادر خودم و مادربزرگ و جدم هم اینکارو برای بچه تو دلشون کردند .

اینکه دوست دارم تو پرفکت باشی و تصورت کنم تو محیط کار یا تو 

برخوردهای اجتماعیت یا تو مدرسه چطور هستی برام شیرین و لذت بخشه .

اما دلم نمیاد تو با ایده آل های من بزرگ شی میخوام سعی کنم روشن 

فکر باشم و راحتت بگذارم تا خودت باشی .تا خودت خودتو پیدا کنی و من 

مجبورت نکنم راهی که من دوست دارم رو بری فقط دستتو بگیرم و 

کمک و راهنماییت کنم .

میخوام سعی کنم خودخواه نباشم و این رو بپذیرم که تو آدم جدا از منی و 

مسئول براورده کردن آرزوهای ناکام من نیستی .

دوست دارم این مساله رو بارها به خودم یادآور شم .

ولی نمیتونم از این حقیقت که بهترین چیزها رو برات آرزو می کنم 

دست بردارم . هرلحظه که بیشتر تو وجودم غلت می زنی بیشتر بهت 

فکر می کنم .دلم میخواد بتونم از پست بربیام .

میخوام که قوی باشم و بزرگ ..‌می خوام اگه یک روز کم آوردم جلوی خودم 

رو بگیرم و هیچ وقت جلو روت گریه نکنم .می خوام که توسالم و عاقل باشی .

این مهم ترین خواستمه که همیشه به خدا میگم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد