پنجشنبه ها همیشه مردد میشم که انزلی برم یا نرم .
از اونجایی که همیشه با بابام حالت پیشبینی نشده دارم بیشتر اوقات
از دیدار مجدد واهمه دارم چون نمیدونم چه حرفی بهم بزنه و واکنش
اعصاب من چطور باشه .
پ_ن:چند روز پیش یک کلیپ از خودش و مادرم درست کرده بود و تو گروه خانوادگیمون فرستاد . من خیلی خوشحال شدم و برام قشنگ و بامزه بود .♡
همین که هنوز مادرم رو دوست داره و مادرم هم اونو برام بسته .
هرچند که خیلی از رفتارهای بابام و گذشت های مادرم برام غیرمنطقی و غیرقابل تحمله.