گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

وقت

هر هفته که می گذره با خودم میگم خدایا شکرت که به سلامت گذشت و

دچار زایمان زودرس نشدم .خدایا شکرت که فعلا از خون خبری نیست .

پ_ن : آبان ماهی جان والا بلا بس که فکر و خیال کردم  که تو چطوری میشی 

دیگه وا دادم .هی با خودم میگم شبیه کی میشی ..لجباز و گریه هو میشی یا

خوش خنده و شکمو .البته اگه مورد آخری باشه یعنی "شکمو قطعا یعنی به بابات رفتی .دوست دارم بدونم قدبلند میشی یا مثل خودم ریزه میزه .

تو عکس سونو وقتی دیدمت چونه ت کامل به من رفته بود .یه برآمدگی مشخص و کوچولو ..♡ راستش دلم نمیخواد خیلی دوستت داشته باشم .

من از وابستگی به آدم ها می ترسم .هنوز گاهی وقتی به فکرم میاد که یک روز ممکنه مادر،پدریا حتی الف پیشم نباشند دنیا جلوی چشم هام سیاه میشه .حس میکنم زندگی برام قابل تحمل نمیشه .

راستش نمیدونم چه حسی دارم این روزها .

وقتی بهم لگد میزنی فقط میگم خدایا شکرت که حالش خوبه .

وقتی لگدات کمتر وآهسته تر میشه دلم شور میزنه و فکر وخیال میکنم .

هیچ حس دیگه ای ندارم .فقط اینو میدونم جون تو برام با ارزش تره و علتش هم نمیدونم .این حس به صورت خودجوش تو مغزو قلبم اومده .

نگران و مراقبم اما اینطور نیست که واقعا بتونم درک کنم تو به عنوان 

یک موجود زنده ی درونم حس چشایی بویایی لامسه و حتی شنوایی پیدا کردی .موقع حرف زدن باهات کلمات فرار می کنند .

نمیدونم چی خطابت کنم . وقتی می گم "دخترم  برام 

این واژه غریبه است . نمیدونم چند سال بعد رابطه ی من و الف به لطف 

حضور تو بهتر میشه یا بدتر .خدا کنه الف رو به همین اندازه که حالا دوست دارم اون موقعم دوست داشته باشم .

آبان ماهی جان .من بدجور حسودم باباتو فقط واسه خودم میخوام .

حواستو جمع کن :))))

نظرات 1 + ارسال نظر
لیمو سه‌شنبه 29 شهریور 1401 ساعت 09:17 https://lemonn.blogsky.com/

عزیز دلم
قلبم رو پر از اکلیل و ستاره کردی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد