با اینکه عاقلانه و عاشقانه ازدواج کردم .
و از ازدواجم هم با همه نواقصی که داریم راضی ام .
اما حالا که مادر شدم می تونم به قطعیت بگم هیچ عشقی" تاکید می کنم
هیچ عشقی بالاتر از عشقِ مادر به فرزندش نیست .
این یک چیز خونیه . انگار تو آفریده شدی تا از ورژن کوچیک شده ی
خودت محافظت کنی . انگار آفریده شدی تا فداکار باشی .
گاهی رفتارهایی ازم سر می زنه که بعدها وقتی بهش فکر می کنم تعجب
می کنم . مثلا منی که از عنکبوت وحشت دارم چند روز پیش موقع خواب
یک عنکبوت نزدیک بهار روی فرش دیدم .اگر بچه نداشتم یک متر عقب
می پریدم و الف رو صدا می زدم . اما کاملا غیرارادی دستام رو مشت کردم
و سعی کردم بکوبم روش تا له شه .
بدون فکر بدون ترس .انگار که فقط محافظت از بچه توی سرم و وجودم
باشه . همین چند روز پیش بهش فکر کردم و یادم اومد و تعجب کردم
چطور تو اون لحظه این کار ازم سر زد .
پ_ن : عشق خدا به بنده ش رو نمی دونم ....( لمسش می کنم اما نمیتونم حسش کنم یا چی .. )
فعلا اولش ، بعدتر ممکن نظرت عوض بشه
یادمون باشه فرزند ثمره ی یه عشق بزرگترین که بدون اون فرزند به وجود نمیاد