دیشب رفتیم کافه زین انزلی نسکافه بیرون بر گرفتم با کیک رِد ولوت
تو ماشین نشستیم و خوردیم .
من قبلش با الف دعوام شده بود و نسکافه رو با عصبانیت خوردم .
وقتی تموم شد دیدم الف داره با تعجب نگاهم می کنه و میگه این خیلی داغه چطور خوردی .
(چون من هیچوقت نمیتونم چیزهای داغ یا حتی خیلی گرم که یکم بسوزه بخورم)
گفتم به راحتی .
وقتی رفتیم خونه دیدم جلوی زبونم سِر شده .
داغ بوده ولی من نفهمیدم اصلا !!!
مثل این فیلما ...
همچین چیزی برام خیلی غریب بود
خوشی های کوچیک ولی ماندگار
هی همچین ...:)