گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

زهرا چرا ناراحت بود :|

پنجشنبه خانواده الف اومدند اینجا .

گفتیم خندیدیم ،جاریم دوغ رو ریخت رو فرش به دروغ گفتم 

وای تقصیر منه دست من خورد . اونم با پرویی جای عذرخواهی گفت

تقصیر هردوتامون بود ، دخترشون بی اجازه وارد اتاق خواب ما شد .

مادرشوهرم به بهانه آویزون کردن لباس بهار وارد اتاق بهار که درهم برهم

بود شد . به زور خودشون رو انداختند که شام بخورند و ما هم بخاطر اینکه 

الف داره تازه ماشین میخره و اندک پس اندازمون رو هم داریم میدیم این ماه باید رعایت می کردیم ولی

حدود هفتصد تومن فست فود خریدیم و دادیم خوردند .

دروغ چرا از مهمون خوشم میاد ازمهمون داری لذت می برم .

باهاشون همراه شدم .تعارف کردم ..براشون پفیلا ،چای و میوه آوردم .

از مادرشوهرم بابت لباس یلدایی دوبار تشکر کردم .

موقعی که چراغ رو برای نشون دادن لاک پشت چراق قوه ای خاموش کرده 

بودند با دلخوری گفتم تا جاری من داره شام میخوره شما چراغ رو خاموش کردید که بدونه مهمه و ارزشمنده .

نهایت این همه تلاشم وظاهرسازی هم این شد که

 فرداش مادرشوهرم زنگ زده به الف

و می پرسه زهرا چرا دیروز ناراحت بود؟

_چی بگم ....

واقعا قوم شوهر رو مخند ..

نظرات 3 + ارسال نظر
رز شنبه 26 آذر 1401 ساعت 22:47 https://willnik.blogsky.com/

چرا الکی گفتی اشکال نداره خودم دستم خورد؟
نباید اینو میگفتی

چون فکر کردم همه دیدند که کار من نبود

حسین شنبه 26 آذر 1401 ساعت 19:56 https://darfarasoyzendegi.blogsky.com

سلام
از اینکه خانم اهل مهمان و مهماندار هستید باید بهتون صد هزار مرتبه افرین گفت
سفره تون همیشه پر برکت باشه و دلتون شااااااااااد و همیشه خوشبخت باشید

سپاس

rezvan شنبه 26 آذر 1401 ساعت 19:20 https://nachagh.blogsky.com/

عجب!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد