ف موقع نوشتن پست زیری یادت بودم .
یاد روزی که رو صدات بغض افتاده بود و در مورد خواهرت بهم گفتی .
یاد دست هات که مشت می شد و حرکات آهسته ی پلک هات که خبر از
دل غمگینت داشت ... ف اون روز نفهمیدم عکس هات رو واقعا برات تو فلش ریختم یا نه . محو حرف هات شده بودم . الان که فکر می کنم اصلا یادم نمیاد اشتباه خودم بود یا اشتباه سیستمی یا چی ...
شرمنده تم که تو رو تا وسط شهر کشوندم .
قربونت بشم ، فدای سرت شرمندگی چیه