یک روزی می رم لب بوم همونجا که گنجشکک اشی مشی نشسته بود .
بال های خیسم رو جلوی آفتاب نیمه باز می کنم .
دونه های جلوم رو میخورم و پرواز میکنم تا جاییکه کسی من رو نبینه .
هیچ کس
هیییچ کس