_ ترس از انحراف لگن بهار
_ترس از درگیری لفظی الف و پدرم
_ترس از مبتلا شدن به فراموشی
_ترس از اینکه الف روزی دوستم نداشته باشه
_ترس از مرگ عزیزان
_ترس از بیمارشدن بهار
_ترس شدید از آینده بهار
_ترس از تنهایی
_ترس از تصادف و بیماری غیرقابل جبران خودم یا عزیزانم
هرکی دلش خواست درموردش فکر کنه و از ترس های خودش بنویسه .
خانووم از چی می ترسین ...







نگران نباشید و ترس و تردید به دل خودتون راه ندهید
الف هم قول میده بچه خوب و سر بزیری بشه
به وبلاگ بنده هم سر بزنید
ترسِ از دست دادن کنترلم در نگهداری از سپهر
ترس از نرسیدن به کارهام در زمانی مشخص
ترسِ شبیه شدن به کسایی که بنظرم زندگیشون تباه شده
ترس از ندونستن و نفهمیدن
(شاید فقط باید مینوشتم" ترس از شکست خوردن" که تمامی موارد بالا رو در برمیگرفت!)
فکر نکنم کسی بتونه واقعا مادر عالی ای برای بچه ش بشه .
ولی من مطمئنم به هرحال تا جاییکه در توانمون هست برای بچه مون میگذاریم .
مورد سوم" ترس شبیه شدن به کسایی که زندگیشون تباه شدن ...منم فکر می کنم به اینا گاهی .:))