بیشتروقت ها اونقدر تو خیالات خودم سر می کنم که نصف حرف های
طرف مقابلم رو نمی شنوم . نمونه ش دیشب که الف بهم گفت این آهنگ
رو به افتخار تو گذاشتم و من هردوبار که پلی شد جایی دیگه سیر می کردم .
جایی بین گذشته و آینده ..بین حرف ها و آدم ها وکلمه ها ..
الف پرسید چطور بود ؟
_واقعا قشنگ بود ممنون
خب خانووم من الف زندگی تون شما رو دوست داره ... شاید چمیدونم الف درست بلد نیست حرف اش رو بیان کنه ...


همین تردید ها و شک های بیخودی زندگی بنده رو بهم ریخت...
یک آقای 14 تا16 سال پیش یکهو توی سایت مای پردیس که با همین کتابناک یکی بودن پرید وسط گفت گروه هامون رو یکی کنیم و میتینگ هامون رو یکی بعد ما فهمیدم خواسته 2 تا دختر رو که توی گروه ما بوده با کلک وو حقه بازی و هزار ان هزار دروغ پردازی از چنگ من در بیاره و من رو اذیت کنه ... نه خدا رو شکر الانه از اون سیستم و اون آدم های رذل زدم بیرون ولی شوما تردید و شک و دودلی رو بخودتون بخدا راه ندین ...
ولنتاین شما هم مبارک باشه
شک به چی؟
من به چیزی شک ندارم