گذشته من

جای خالی

گذشته من

جای خالی

اعصاب خوردی

دیگه حالم از سیاست و بحث های سیاسی بهم می خوره .

خونه الف که می ریم شروع می کنند به توهین و فحش و فحش کشی

به این داستان ها که شد .

خونه پدر مادر منم کاملا برعکس انگار مدینه فاضله و بیت المقدسه .

طرفدار سفت و سخت نظام اند و عقیده دارند مسئول ها بدند وگرنه 

همه چیز خوبه .کار کارِ آمریکاست و این داستانا .

این وسط منم اعصابم خورد میشه پدر مادرم چشماشون رو به روی خیلی

چیزها بستند و نمی خواند که ببینند یک عمر راهی رفتند که تهش پوچ 

بوده .چند روزپیش داشتم می گفتم ناراحتم الف زیاد کار می کنه و اون هایی 

که بالا نشستند کار نمی کنند و بهترین امکانات رو دارند .

بابام گفت زندگی همینه و انتظاراتت رو بیار پایین .

تو مخش کاشتند که توقعت باید پایین باشه و همیشه باید شکرکنی و 

این چیزا .این وقت ها دوست دارم داد بزنم یا برم ازونجا .

حالم بد میشه اینقدر حق به جانب حرف می زنه. نه حرف های من رو 

می شنوه نه دوست داره بشنوه .

باید کمتر برم اونجا .

نظرات 2 + ارسال نظر
ماهی کوچولو جمعه 5 اسفند 1401 ساعت 06:36

عزیزم میدونی خودت یعنی بهتر از من میدونی بری دیدن پدر و مادر و خدمت به پدر و مادر بالاترین عبادت هاست. لبخند به پدر و مادر ثواب داره
پس بیخیال این باش ک عقاید متفاوتی دارن
نذار اینا تاثیر گذار باشن خانوم گل

از این می ترسم که شوهرم و بابام به هم بپرند ..

خانوم ف چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت 14:22 http://Khanomef.blogsky.com

چقدر سخت میگیرین
دیگه سن‌و‌سالی گرشته ازشون نمیشه که برشون گردوند از چیزایی که سالهاست باور کردن
یه کوش در کنید به گوش دروازه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد