گذشته من

جای خالی

گذشته من

جای خالی

خواهرم

خواهرم دوباره خوابگاه رو باید رزرو می کرده نکرده .

روز آخری دوستش بهش خبر داده بعد خواهرم

 پشت تلفن وایستاده میگه : وات دفاعک .پشمام!!

(از دیالوگ هایی هست که تو دانشگاه یاد گرفته و دائم میگه)

مامانم از اونور با تعجب داره نگاه می کنه این چی می گه .

به من نگاه می کنه که چی گفت ؟؟؟ بعد سعی می کنه کلمه رو تو ذهنش حلاجی  کنه .با یه مکث  کوتاه .وات دِ فاز؟

میگم وات د فاز نیست یچیز دیگه ست .یک اصطلاحه . یعنی مثلا 

چه چیز گندی اتفاق افتاده :))))

از اونور سر سفره ناهار بابام به خواهرم می گه اولین چیزی که به بهار 

یاد میدی چیه ؟ 

خواهرم گفت : فکر کنم اولین چیزی که یادش بدم" پشمام هست .

:)))))

نمی دونم چرا یکهو یاد قیافه ی مامانم افتادم خنده م گرفت .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد