گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

الف عزیزمن

من دقیقا زمانی که با چشم های خودم الف رو جلوی کافه دوک رشت 

دیدم عاشقش شدم . اون شب بارون می بارید و مادرم و زنداییم 

جلوی کافه تو ماشین نشسته بودند . مادر پدر الف هم خبر داشتند

که قرار هست ما هم رو ببینیم  .

پیشنهاد دیدار رو اغلب موارد پسرها می دند .ولی من داده بودم .

بهش گفته بودم حس می کنم کم کم داره ازت خوشم میاد و از این 

اگه جلوتر بریم و نبینمت جالب نیست پس بیا هم رو ببینیم .شاید از هم 

خوشمون نیاد .الف هم با کلی استرس قبول کرده بود .

وقتی دیدمش کلا زدم کانال رسمی .هول شده بودم و دست هام رو 

قایم کرده بودم که لرزششون رو نبینه ولی دید . 

هنوز وقتی بهم میگه من انکار می کنم .

اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد این بود که قدش بلنده .

دومین چیز این بود که حواسش جمعه . نه تنها نسبت به من بلکه به همه جا 

دقیقا برعکس من که سربه هوا  و حواس پرتم وتو رویا و خیال سیر 

می کنم . سومین چیز این بود که اصلا نگاه های آزاردهنده نداشت  .

هرگز در طول این پنج شیش ماهی که دوست بودیم و(دوماه که  بخاطر

کرونا نتونستیم هم رو  ببینیم ) هیچوقت سعی نکرد به من خارج از 

عرف نزدیک شه یا حتی دستم رو بگیره .می دونست من سنتی ام .

دیگه کلمه مذهبی رو نمیخوام به کار ببرم چون خوشم نمیاد .

یادم میاد مثل این دخترهای تازه به دوران رسیده صفر بودم و

وقتی تلفنم زنگ می خورد کلی آب دهن قورت می دادم تا صدام 

شفاف و قشنگ بنظربیاد . 

دوستش داشتم .

هنوز هم دارم . دلم می خواد دنیا به کام ما برقصه ..

از روزمرگی و خستگی و بی خوابی داریم مریض میشیم .

دلم می خواد باهاش برم سفر ،لپش رو بکشم ،با هم بدمینتون بازی کنیم.

دست به دست هم تو شنبه بازار رشت قدم بزنیم و بارون بباره .

دلم می خواد هم رو گم نکنیم .برای هم عادی نشیم ..

ولی انگار این مرحله از زندگی به کام عاشقی و عاشقانه درست کردن ما

نمی چرخه


نظرات 4 + ارسال نظر
وجدان بیدار یکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت 18:10 https://zhobin66.blogsky.com/

خیلی حس و حال خوبی دارید آفرین...
مراقب این حس و حال خوبتون باشید ...
خیلی عاقلانه و معقول با همه چیز برخورد می کنید ...
بعد اگر حمل به فضولی نباشه الف چند سال از شما بزرگتر است ؟
ایشالله بموقع اش مسافرت هم می روید و خونه شمال رشت هم اماده میشه ...

6.سپاس

رضوان یکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت 15:32 http://nachagh.blogsky.com

خیلی خوب می نویسید.درستش هم اینه که دختر هامون اول پسند کنند و بعدا پسرامون بگن قبول می کنم ،چی ازین بهتر؟

حسین یکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت 14:52 https://darfarasoyzendegi.blogsky.com

سلام
دمتون گررررررررررررررررررم که خودتون پیش قدم شدین
و چه قشنگ توصیف کردین ماجرای آشنایی رو
همیشه کنار هم خوشبخت باشید

خانوم ف یکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت 14:14 http://Khanomef.blogsky.com

چقدر بعد ازدواج بچه دار شدین ؟

یک سال و خورده ای بعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد