دیروز به بهار غذای جامد دادم .
فرنی (آرد برنج +شیرخشک+کمی شکرو آب).
بهار خورد . و بعدش به قدری گشنه بود که دوباره کلی هم شیر خورد.
_این روزها صدای گربه از خودش در میاره
_بهتر می خوابه
_اگه عصبانی بشه جیغ می زنه
_از نظر دفع بهتر شده
_هنوز نسبت به غریبه ها احساس ترس نداره .برای همه
می خنده و وقتی بغل دیگرانه بی تابی نمیکنه .
انگار نه انگار مادری داره :///
_سر هم زدن فرنی با الف دعوا کردیم و بعد آشتی کردیم .
موقع دعوا هر دو میخوایم حرف خودمون رو بزنیم .
شروع دورهی غذای جامد مبااارک :)
هرکی حرف خودشو میزنه بیاونکه بشنوه اون یکی اصلا چی میگه :/ من بعد دعوا که حرفارو مرور میکنم بارها شده به این نتیجه برسم که خیلی حرفارو فقط برای این زدم که در جوابش چیزی گفته باشم! :))