گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

زمین

سکوت من مادر پدر الف رو خیلی خوشحال کرده .

مادرش دائم از من پیشش تعریف می کنه میگه چقدر واقعا زهرا

شیرپاک خورده ست این چیزها پیش اومد ،یک کلمه حرف نزده .

جریان زمین ارث و میراثی به اینجا کشیده که مادر الف عوض بدهی ای که برادر الف داشته می خواد سهم برادرالف رو از زمین به الف بده .

(زمین نسخی با کاربری باغ که دوبرادر شریک بودند اما به نام مادر بود.)

بعد از اینکه الف برادرش رو از بازداشتگاه بیرون میاره (حتی نگذاشت 

یک روز اونجا بمونه) آقا به جای اینکه بیاد پیام تشکر بفرسته یا 

جاریم مثلا روزی که شوهرش رو انداخته بودند زندان زنگ زد به 

الف گفت که شوهرم افتاده زندان (یعنی چی؟یعنی بیا پول بده نجاتش بده).نه زنگی زدند نه پیامی دادند .

این ها خبر نداشتند ما اونقدر جمع کرده بودیم که قصد داشتیم خونه بگیریم نه این زمین بی ارزش رو .فقط بخاطر تسویه بدهی این کار رو کردیم . با پرویی رفتند زمین رو قیمت کردند که خدای نکرده مادر به ما ارزون تر نفروشه .

الف اینارو که شنید با داداشش حرف زد و اون هم انکار کرد و گفت 

به خدا ببخشید و‌ من بدهی دارم و برای همین نرمال رفتار نمی کنم و ..

ولی واقعیت اینه که زن و شوهر بد دل و حسودند .

من هم این وسط از اینکه آدم خوبه و به اصطلاح خر فرض شدم احساس خیلی بدی دارم .خواب آرومی ندارم و دائم از این سکوتم حرص می خورم 

نظرات 3 + ارسال نظر
اسیه دوشنبه 29 اسفند 1401 ساعت 16:15

تو هر خانواده ای یکی مثل داداش الف هست ه چی بریزی تو جیبشون سیر نمیشن کم کم دادن وظیفه میشه خیلی وحشتناکه
البته کم کم بقیه از دادن خسته میشن، دادن‌ها رو قطع نمی کنند ولی کمش می کنن

رضوان جمعه 26 اسفند 1401 ساعت 11:35 http://nachagh.blogsky.com

وای عزیزم،چه رنجی می بری از وقاحت اون دو نفر!
.اگر بدانی من نیز شرایط این چنین را تحمل کرده ام و شاید حرص خوردناش منجر به بیماری هایم شده ،شاید آروم تر شوی.
تو دنیا اینجور آدما هستند،آویزون خوشی های دیگران عاقل تر از خود.

متاسفم رضوان جان .خدا بیماری رو از شما دور کنه

رهآ پنج‌شنبه 25 اسفند 1401 ساعت 16:06 http://Ra-ha.blog.ir

نمیشه سکوت نکنی و حداقل همین حرف هایی که اینجا میزنی رو به الف بگی؟ من واقعن نگرانتم و راستش از این سکوت میترسم، میدونی بالاخره صبوری و سکوت از درون خودت داغون میکنه و ی جا بالاخره این صبر لبریز میشه.
اصلن نمیگم دعوا یا بحث کنی. فقط حرفای دلت خیلی آروم بهش بگو.

حالا زمین رو به نام الف میکنه؟ خیلی پیگیر این قضیه باشید. حتا اگه ی تیکه زمین بی ارزش هم باشه بعد سال ها ارزش پیدا میکنه.
ان شالله اونقدر زندگی تون پر خیر و برکت باشه که بازم پول جمع کنید خونه و ماشین بخرید.

و خیلی زود بیای اینجا از سفر کیش و آرامشی که نصیبت شد بنویسی :) :*

مراقب خودت باش.

گاهی بروز می دم ولی به ندرت حرف هایی که درون من هست رو الف می دونه .خودش بیشتر رنج میبره ..
خیلی درد میکشه .برای همین سکوت میکنم .
در مورد زمین ..حتما پیگیری می کنم .و اینکه الف هم ساکت نخواهد نشست

ازت ممنونم .از راهنمایی ها و محبتت .قلب برتوباد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد