گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

سفرم به رودبار

چندی پیش گفته بودم میریم سفر .

رفته بودیم رودبار.واقعا فکر نمی کردم طبیعت رودبار اینقدر محشر باشه .البته میگن اونجایی که ما رفتیم فقط اردیبهشت ماه اینطوره.

یک ویلا گرفتیم توی کوه .متوجه شدیم خیلی ها اونجا زندگی می کنند .فکر کن سر صبح هوا یکم خنک باشه مه بیاد پایین و صدای زنگوله ی گوسفندها از دور بیاد .دلم می خواست گوشه و کنار کسی بود که نان کشتا درست می کرد اما خبری نبود .برای خرید نون باید می رفتی شهر .

اما یک سوپر مارکت داشت که توش کلی چیزهای مختلف از مواد غذایی گرفته تا وسیله ی بازی بچه ها داشت و صبح علی الطلوع که تازه مرغ عشق ها و بلبل ها می خواستند بخونند سوپرمارکتیه یک آهنگ فوق مزخرف از *جعفر می گذاشت تا جلب توجه کنه و قیمت همه ی وسیله هاش هم دو برابر بود.

ما فقط دو روز اونجا بودیم ولی من به اندازه ی یک عمر اون چیزهایی که دیدم تو ذهنم نشسته .بعضیا تو آرزوهای ما زندگی می کنند .من حتی به چوپون هم حسودیم شد



نظرات 3 + ارسال نظر
رضوان پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1402 ساعت 18:03 http://nachagh.blogsky.com

به به !

U پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1402 ساعت 15:39

مناظر بکر و زیبا
خدا شانس بدهد و البته پول
برود شمال داخل یک باغ بزرگ دو هزار متری
بنشیند و با گوشی لش فقط تخته نرد بازی کند

گیل‌پیشی پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1402 ساعت 13:46 https://temmuz.blogsky.com/

به به، چه مناظر زیبایی همیشه به شادی و گردش

مچکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد