گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

پنجشنبه

از الان برای لبخندهای مصنوعی روز پنجشنبه 

قیافه ی مسخره و موذی جاریم

رفتارهای پر از حسادت دختر بچه کوچیکش که هرلحظه امکانش

هست به بهار آسیب بزنه و مسخره بازی هاش موقعی که بهار رو 

ناز میدن و این بچه دائم آویزون بقیه میشه تا بهش توجه کنند 

رفتارهای مادرشوهرم و حس مزخرفی که باید تحمل کنم و دم نزنم

استرس گرفتم .چون آدم اجتماعی ای نیستم و تو جمع های غریبه 

اعتماد به نفسم کم میشه .خجالتی و منزوی میشم ،کم حرف می زنم و

استرس می گیرم .

نکته پایانی اینکه روز پنجشنبه میوفته تولدم 

و اینم عرض کنم که دقیقا همون روز مادرشوهرم ترتیب دندونی 

بهار رو داده .

پ_ن : می خوام واسش یک لباس خوشگل بخرم . 



نظرات 3 + ارسال نظر
رضوان دوشنبه 1 خرداد 1402 ساعت 16:06 http://nachagh.blogsky.com

متولد ماه خردادی عزیزم؟

بله

B یکشنبه 31 اردیبهشت 1402 ساعت 22:49

بیچاره اون بچه که میگی اویزون بقیه میشه، معلومه کمبود محبت داره و بچه ست،بچه خودتم اگه اینجور رفتار کنی همین میشه

می دونم چی می گی ولی از وقتی بهار به دنیا اومده تا الان مادرشوهر پدرشوهرم جرات ندارن بهار رو ببوسند یا نازش کنند .کوچکترین حرفی که می زنند به بهار این بچه انگار دیوونه میشه .گریه و زاری ،حسادت ،داد و..
منم مادرم .دوست دارم همون محبتی که پدرشوهرم مادرشوهرم به بچه جاریم کردند به بچه منم کنند .
درک این قضیه برا شما آسونه .من درک میکنم اما برام
اعصاب خوردی و مسخره س

گیل‌پیشی یکشنبه 31 اردیبهشت 1402 ساعت 22:49 https://temmuz.blogsky.com/

هرچی بیشتر تو جمع باشی، اعتماد بنفست افزایش پیدا می‌کنه سعی کن بهت خوش بگذره.


اینجور جمعارو دوست ندارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد