گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

تهران

این چند روز انزلی بودیم .

روز اول در کنار خانواده خودم بودم و دایی علی هم به جمع ما اضافه شد .بعدظهری رفتیم سوار قایق موتوری شیم .خوب بود بد نبود ..قبل ترها بهم بیشتر خوش می گذشت .دیگه پیچ وتاب قایق و سرعت گرفتن برام هیجان ناک نبود .راننده آهنگ گذاشته بود و منم حس شادمانه دست زدن نداشتم .هرکدوممون تو زندگیمون یک چیز بد پشت سر گذاشته بودیم با این حال می خندیدیم و منم همراه جمع دست می زدم .

می تونم بگم برای من که آدم برون گرایی هستم اینطور خندیدن در حالیکه شاد نبودم خیلی جدید و عجیب بود .با آهنگ هم حال نمی کردم و

دلم می خواست صدای آب و پرنده هارو بشنوم .

راننده یه فرمی رو موقع حساب به ما نشون داد که برای مسافرهای خارج از کشوری چندین برابر حساب می کنه . مثلا ما خانواده چهار نفری دو تومن دادیم ولی خانواده عراقی که می خواستند سوارشن هفت میلیون و پونصد باید می دادن .(شگفتا)

بعد داستان قایق موتوری و گذر این سه روز متوجه شدم بهار نه تنها دل تنگ من نمیشه بلکه مترصد فرصت هست تا من رو فراموش کنه .

اینقدر دیگران بغلش می کردند و اینور اونورش می بردند تو خونه نه مادری یادش بود نه پدری و این باعث شد کلا اون عذاب وجدان رو بذارم کنار .بیست خرداد می رم تهران ...

برای الف گرفتن مرخصی خیلی سخت بود .بعد مدت ها داریم تنهایی و 

دو نفری می ریم کنسرت محسن یگانه ‌و همون شب هم برمیگردیم .

اینم پیشنهاد من بود وگرنه الف موسیقی های سنتی دوست داره .

خدا هم میدونه با چه بدبختی ای بلیطش جور شد .

خدا کنه سفر خوبی باشه ...



نظرات 1 + ارسال نظر
غربت نشین چهارشنبه 17 خرداد 1402 ساعت 18:56 http://konj-ozlat.blogfa.com/?

من که حس نمی کنم بخاطر دل تنگ نشدن باشه . روحیاتش اینجوریه.. مستقله.. ترس از بقیه نداره .. راحت می ره پیش بقیه چون یه اعتماد خاطری نسبت بهت داره که حواست بهش هست . خیالش راحته که مراقبشی .
دیدم بچه هایی که یه دقیقه تو بغل بقیه نمی مونن و فقط گریه می کنن و جیغ میزنن . حتی حاضر نیستن مامانشون بره دسشویی .
خیلی اذیت کننده ست اونجوری

نگاه مثبت اندیشانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد