سه جلسه ست باشگاه میرم . الف بچه رو نگه می داره .خیلی زرنگه
چون دقیقا تایمی که من می رم بچه می خوابه . الف هم میگیره رااااحت
می خوابه . میرم تی آر ایکس ولی اصلا دوستش ندارم .
حس بعد ورزش رو دوست دارم .ذهنم از حالت یاس و سرخوردگی
بیرون میاد.اینجا تو این شهر هیچکس رو نمیشناسم .
دلم هم نمیخواد با کسی رابطه صمیمی یا گرم برقرار کنم چون آدم های اینجارو دوست ندارم . خیلی فضولند .حالت چشم و هم چشمی و
غیبت کردنشون خیلی زیاده .تو باشگاه هم در حد نگاهی گذرا و لبخند زدن به بقیه پیش میرم و اونها هم لبخند می زنند و رد می شند .
با این وجود به شدت احساس غربت و تنهایی می کنم .
به خصوص وقت هایی که تنهایی می رم و میام .
حتما بینشون آدمهای خوبی هم پیدا میشه. میتونید باهاشون روابط سطحی داشته باشید.
نمی دانَم ،اطلاعی ندارم
تی ار ایکس که سخته دختر
یه چی راحت تر برو خوب
در هر صورت هر چی بری ازت حمایت میکنیم
اصلا خوشم نمیاد ازین ورزش