گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

دعا

گردن و سرشونه م تیر می کشه . امروز حین چت با یک عزیزی 

انگشت پام هم گیر کرد به تخت بهار و زمین خوردم .الان انگشت 

کوچیکم ورم کرده و باد داره .قرمز شده وقتی کمی فشار میدم درد استخونش نفسم رو می بره .همین حالا به بهار شیر دادم .

بهار شیشه شیرش رو دست گرفته و باقی شیر رو می خوره .خیلی اتفاقی ..الف مریضه ،ناراحتی معده گرفته و خوابیده . 

باشگاه نرفتم .فکر کنم سه جلسه کلا رفته باشم .اما اینجوری بهتره .

اگه ناقل باشم چی..صدای بارون از بیرون میاد .دلم یک شروع جدید می خواد .یک زمزمه های ریز از شروع کارگاهی تو رشت میاد که ازم دعوت شده توش شرکت کنم . نمی دونم این راهی هست که باید توش قدم بگذارم یا دوباره در دریایی از سرگردانی باید غرق بشم .

باید به بهانه گذاشتن آشغال ها به بیرون زیر بارون برم و برای خودم دعا کنم . :))

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 11 تیر 1402 ساعت 01:38 https://dudaimborns.blogsky.com/

ای وای من، دلم به درد اومد، نمیدونستم انقدر جدیه.. :((
منم وقتی سپهر کوچیکتر بود این درد گردن و سرشونه رو داشتم. روزی چندبار دستاتو از کنار‌ه‌ها بلند کن بیار بالای سرت، چندباری هم از جلو دستاتو کنار هم بذار و بلند کن تا بالای سرت؛ نرمش خوبی برای تسکین این درده.

حتما انجام میدم مرسی . آرهههههه جدیییی بود

گیل‌پیشی شنبه 10 تیر 1402 ساعت 19:27

ایشالا حاجت‌روا باشی عزیزم.

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد