خب شکر خدا شاید یک ماه و چند هفته باشه که کتاب خوندن رو شروع کردم. البته گاهی روزی دو سه صفحه و گاهی سه روز یکبار می خونم . اونوقت ها که می رم انزلی هم با خودم کتاب میارم و می خونم .دوتا کتاب تموم کردم تو این یک ماه .
یکی نیمه غائب از حسین سناپور (که فکر کنم فقط برای اهالی داستان ونوشتن) جذاب باشه .چون خیلی با محتوای داستان حال نکردم .بیشتر از زبان کار و طرز نوشتنش خوشم اومد .(فضای داستان،توصیفاتش،دیالوگ هاش ،عقب جلو بردن زبان هاش)
این جمله از کتاب رو تو هزارتا کانال تلگرامی دیده بودم :
فقط دشمن ها هستند که همیشه حرف هم را بی هیچ کم و کاستی می فهمند. اغلب هم لبخندی چاشنی گفت و گویشان است.دوستی همیشه با سوء تفاهم همراه است، عشق خیلی بیشتر...
کتاب بعدی «اسم تو» که ژاپنیه.
در مورد دختر و پسری هست که چند روز جاهاشون عوض میشه .پسر میره تو جسم دختر و دختر به جسم پسر میره .
این خیلی کم به معلوماتم اضافه کرد و تنها چیزی که به ذهنم نشست. مفهوم دژاوو و موسوبی بود .که اصطلاحاتی تو زبان ژاپنی هست که سرفرصت می نویسم.ولی قشنگ بود و انیمه ش هم ساختند و کلی جایزه برده .
باید بیشتر مطالعه کنم