برای اینکه بعدها یادم بمونه :
_بهار این روزها مدام در کابینت هارو باز می کنه و ادویه هارو می ریزه وگاهی می بینم شکلات انداخته دهنش و می خوره و به زور از دهنش بیرون می کشم .
_نگاهش روز به روز آشناتر میشه و خوی و خصلت انسانیش بیشتر .
_وقتی حرصش در میاد چشماشو ریز می کنه اخم می کنه و هشت تا دندون بالا و پایین رو بهم فشار می ده .
_کلمه ی دد و بابا رو میگه .دست می زنه و دستاش رو رقصی تکون میده
_می تونه در حد یک قدم برداره .
_صبح ها با خنده و شاد از خواب بلند میشه .
_هنوز نصف شب گریه می کنه و تا دوباره روی پام تکونش ندم نمیخوابه
_موقع غذاخوردن میگذارم حسابی همه جارو کثیف کنه و خودش غذارو به صورت انگشتی بگذاره دهنش
_عاشق کوبیدن قاشق روی میز غذاست.
_عاشق کنترل تلویزیون،کاغذهای مقوایی،گوشی موبایل،انواع واقسام سیم ،پاره کردن و خوردن دستمال کاغذی،از سرو کول ما با رفتن هست .
اوخی بهار گلم
نمیدونم چرا
ولی به نظرم لزرگ شدن بهار به کم طولانی نشد؟
نمیدونم چرا به نظرم اومد خیلی وقته به دنیا اوردیش
تو کجایی هرجا می گردم نیستی . آدرس کانال رو برام بذار