امروز جلوی آینه ایستادم .سراپای خودم رو دیدم و به شدت هنگ کردم.
یک موجود چاق ،قوز کرده با نگاه شماتت آمیزی که معلوم نبود چه تعبیری داره یا چی داره بهم می گه . باورم نشد منم .ماه ها بود از خودم بی خبر بودم.خیلی وقت ها از نگاه کردن به اضافه وزن یا شکمم که روز به روز داره بزرگتر میشه فرار می کردم .ولی رویارویی با خود واقعیم امروز بدجور برام سنگین تموم شد .بق کرده مانتوی سفیدی که روش طرح لیمو داشت رو دراوردم و روی صندلی چرمی مشکی انداختم .
نمی دونستم چیکار کنم .بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم از ته کمد مانتوی دیگه ای برداشتم که قبل از زایمان برام خیلی گشاد بود و الان
کاملا اندازه .یک آرایش نصف و نیمه کردم و رفتم بیرون .
بهار داخل کالسکه بود و هوا بارونی و ابری بود . مسافرا توی پیاده روها ریخته بودند و خیابون شلوغ بود و چند نفر اونورتر توی ماشین هاشون به هم بدو بیراه می گفتند .چند دست لباس آستین بلند برای بهار گرفتم. یک دختربچه توی لباس فروشی بود و با بهار حرف می زد .
برگشتنی تصمیم گرفتم کمی مراعات حال خودم رو بکنم .
امروز پنج قاشق سَرپُر برنج و سه قاشق قیمه با مقدار زیادی سالاد کاهو خوردم . بیشتر از اون نخوردم و نمی خورم.نمیخوام اون آدم باشم ..
من واقعا این شکلی نیستم ..از این به بعد مقدار چیزهایی که خوردم رو اینجا می نویسم تا حواسم باشه .ببخشید اگه محتوای وبلاگم پوچ و روزمره و به دردنخور هست .
وزن الانم هفتاد و یک و هفتصد گرم
خیلی خوبه که به وزنت اهمیت میدی، در سلامتی موثره.
اما بخاطر اضافه وزن حس بد به خودت نده. سلامتی نعمته. بعد زایمان طبیعیه، اکثریت دچار اضافه وزن میشن.
ایشالا میرسی به وزن ایدهآلت. مراقب باش به بدنت تمام مواد مورد نیاز رو برسونی.
فکر کنم باید مولتی ویتامین بخورم
همین قضیه رو منم داشتم
۷۳کیلو شده بودم و وحشتناک!
من با کالری شمار زیره کم کردم
و از رژیمم کلی لذت بردم
بدون احساس گرسنگی
امتحان کن این اپ رو
مرسی از معرفی .