زنگ زدم ویدیوکال میبینم مامانم سرسنگینه . چیشده مامان ؟ هیچی ناراحتم بین شما شکر آب شده .
مامان اون به من بی ادبی کرد .شاید به شما بی ادبی کنه شما بترسین و جوابش رو ندید ولی نسبت به من از این خبرها نیست . حق بی احترامی به من رو نداره و نخواهد داشت .چرا از دست من ناراحتی مامان .من وقتی میبینم ناراحتی فکرو خیال می کنم ناراحت می شم . من واقعا نسبت به حرفی که بهش زدم پشیمون نیستم .
مادر: اون گفت تو بهش فحش دادی .
من : اون به من بی ادبی کردو من رو قضاوت کرد منم مثل خودش جوابش رو دادم .
مادر: اون ناراحته می گه من به بهار وابسته شدم الان بهار رو نمی تونم ببینم .
من : اشکال نداره اتفاقا بگذار این براش یک تجربه بشه که قبل از اینکه دهنش رو باز کنه و هرچی می خواد بگه برای خودش دو دوتا چهارتا کنه ببینه چه چیزهایی رو از دست می ده . بعد حرفش رو بزنه .
مامان انتظار داری من برم ازش معذرت خواهی کنم ؟
_نه اگه تو معذرت هم بخوای چیزی درست نمیشه .
(اینجا یعنی آتیش گرفتم)
من :مامان من کله م به کله ش نمی خوره .ساختارمون با هم فرق داره . اون تمام زندگیش من رو به خاطر حرف های نزده و کارهای نکرده م دشمن خودش می دونست یک بار بخاطر حرفی که زدم بهش دشمن ببینه .مامان تو میگی وابسته بهار هست بعد چطوره که وقتی ما میایم انزلی ناهار پایین نمیاد پیش ما بعدظهر فقط میاد پایین یکم با بچه بازی می کنه میره بالا .این وابستگیه ؟
دوباره من : مامان بسته .من اینجوری نیستم لی لی به لالاش بذارم ..خودت نگاه کن کاری باهاش کردی که به خودش اجازه می ده ساعت شیش غروب از اتاق بیاد بیرون تو براش ناهارشو گرم کنی بهش بدی بعد بره بالا ،اگرم ناهار مثلا سالاد یا سیب زمینی سرخ کرده بود انتظار داره براش همه نگه دارید .هرجور خواست باهات حرف بزنه .باز نازشو بکشی بهش هیچی نگی . نسبت به من از این خبرا نیست . هرچقدر به من بی احترامی کنه همون اندازه بلکه بیشتر پاسخش رو می گیره . من از چی بترسم ؟ از اینکه رابطه م باهاش قطع شده ؟ مگه قبلا باهاش چه رابطه ای داشتم .
نه اون ناراحته چون دیگه با بهار نمی تونه باشه .
_بذار ناراحت باشه تا یاد بگیره با بزرگتر خودش چجوری حرف بزنه .
من ازش پشتیبانی کردم پیش شما بعد اون اومده به من بی ادبی می کنه .
مادر: من گاهی فکر می کنم تقصیر منه ..من کوتاهی کردم .
من: نه مامان جان تو هیییچ تقصیری نداری . من اگه الان باهاش دعوا نمی کردم حتما یک روز باهاش دعوام میشد .این دقیقا مثل فلانی وقیح شده .بین ما دیگه آب تو یک کاسه نمیره .
اندکی سکوت ..
عوض کردن موضوع ..
خداحافظی
واقعا به قول خودت ناراحتی و دلخوری از هم خون مثل سرطانه
تنها دارایی ادما توی دنیا خانواده شون هست
اونم که نباشه آدم میپکه
امیدوارم رابطه تون درست بشه
بازم میگم خواهرته یه تیکه از خودته نمیشه که نباشه