گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

یک

مادرشوهر و جاری آشتی کردند .الان دیگه جلوی من حرف جمعه بازار و سشنبه بازار می زنند و از جاهاییکه می خوان با هم برند یا آدم هایی که می شناسند حرف می زنند و من هم فقط می شنوم . 

سری آخر غیرمستقیم گفتم که دلم می خواد فلان جا برم و میشه با اسنپ رفت ؟ مادر شوهر حتی یک تعارف هم نزد که بیا با هم بریم . حقیقتا اونجا دلم نگرفت ولی بعد که جاریم اومد و فهمیدم فرداش با مادرشوهرم می خواد بره بازار محلی و به من حتی تعارف هم نزدند حس کردم بهم داره بی احترامی میشه . اگه تعارف هم می زدند نمیومدم . ولی اینکه تعارف نزدند یکجوری بود ..انگار که مثلا تو یک جمعی هستی دلت بستنی نمیخواد بعد صاحبخونه به همه بستنی تعارف می کنه به جز تو ..نمی دونم حسم رو رسوندم یا نه . اگه خانواده م رو تو انزلی نداشتم به حال خودم و تنهاییم های های گریه می کردم .اما مهم نیست ..


_اون شب رفتارشون رو به الف گفتم و الف حق رو به من داد . گفت متوجه شدم ..مطمئن باش سر فرصت می دونم چیکار کنم و چی بگم .


_تا الان چند بار از اول ازدواج به مادرشوهر مطرح کردم که دلم میخواد باهاش اون بازار برم ولی یک بار نگفت بریم . حسم می گه دو دلیل داره : یا از من واقعا متنفره یا به قدری پشتم حرف زده که می ترسه دیگران من رو باهاش ببینند .

_چندی پیش مامان بابام اومدن خونه م و به رسم ادب خونه مادرشوهر رفتند . با اینکه بعد ازدواجم اولین بار بود میومدن اونجا مادرشوهر شروع کرد درمورد مادرشوهر و شوهر خودش بد گفتن . 


_برادر الف چندین بار زنگ زده تا از الف پول بگیره ولی الف صراحتا گفته ندارم .

_حقیقتا رفتار مادرشوهر رو مخمه . هی پشت جاریم حرف می زنه ازونور باهاش جون جونی شده . عجب دورویی !

نظرات 5 + ارسال نظر
رضوان شنبه 4 آذر 1402 ساعت 06:25 http://nachagh.blogsky.com

رابطه حاری و مادر شوهر مانور است برای حرص دادن به تو،خلایق ،هر چه لایق،اونا در و تخته هستند که با هم جورند.لیاقت مادر شوهرت همون عروس چی چیز تر است.تو را چه به پریدن با ...نمیگم تا تکبر نشه.میگن دیده شد یه لک لک با یه اردک با هم قدم زنان می روند تعجب بر انگیز شد تحقیق به عمل آمد متوحه شدند هر دو لنگ هستند نقطه مشترک داشتند که پسند هم واقع شده بودند،غم به دل راه نده.تو دختر منی و یگانه ای ،این منم که نمیخوام با اون دوتا دمخور بشی.

فداتون بشم .

صدف چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت 18:17

حسی که تجربه کردی ناراحت کننده بوده واقعا..ولی بقول معروف شغال که از باغ قهر کنه یه سیب به نفع باغبون یه همچین چیزایی...
منظورم اینه هر چی اونا کمتر گرم بگیرن و رسمی تربشن با تو از گزند دردسرا و پول یامفت گرفتن از شما هم در امان تر میمونی..

خیلی غصه خوردم .
در هرصورت موقع پول گرفتن زنگ میزنن

نسیم دوشنبه 29 آبان 1402 ساعت 10:35

خخخخخ
پس به درک
هر جا با هم میرن برن
دوباره به زودی به تاپ و توپ هم میزنن
شک نکن

بیوفتن نیوفتن چه فرقی به حال من داره .ولی این رفتار واقعا درست نبود:(

گیل‌پیشی یکشنبه 28 آبان 1402 ساعت 20:57

چقدر حس بدی منتقل می‌کنن وقتی بین آدما فرق میذارن. خدا هدایتش کنه.

آره واقعا

نسیم یکشنبه 28 آبان 1402 ساعت 09:24

رابطه تو با جتریت چطوریه؟
با اون راحت تری یا مادر شوهرت؟

سررد.با هیچکدوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد