گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

جوانه

یک غمی تو گلومه ،لای نوشته هام ،بین سیب زمینی سرخ کرده های توی تابه ،بین جملاتی که از کتاب می خونم یا نگاه کردن ،حرف زدن با بهار یا با هرکسی ،غمی که پر از تنهاییه ،پر از ترسه ،پر از عذاب وجدان و احساس گناهه ..همش می خواد نم اشکی بشه روی گونه م .منتظر یک اتفاقه.یک آهنگ غمگین ،یک سکانس تلخ ،یک نیشخند ،یک تلنگر ،تلنگر خیلی خیلی کوچیک تا بشکنه و جاری شه .تا خالی و تهی شم ..خاک شم ..برم اون ته ته ته و دوباره سبز شم .

سبز میشم ؟ 

_آره میشم .

ریشه ی من از امیده .من اینبار جوانه می زنم