امسال یلدا نرفتم انزلی .
جلوی اونا و الف مریضی بهار رو بهانه کردم .ولی حقیقت این بود که خواهرم اومده بود و دلم نمیخواست ببینمش . خیلی علاقه دارند من باهاش آشتی کنم. بابام چهارتا عکس فرستاده که تو هیچکدوم اون نیست .یه ظرف میوه یه عکس خانوادگی و عکس کتاب حافظ ..
_این میوه رو خواهرت تزئین کرده
_خواهرت برامون فال حافظ خوند
_خواهرت از ما عکس خانوادگی گرفت
خنده م گرفت .
بگذریم .
ببخشید که گاهی جواب کامنت نمی دم .با جون و دل میخونم و فکر میکنم اما بعضی وقت ها خیلی دپرس و بی طاقتم ...