روز اول تقریبا همه چیز خوب بود .چهل ستون و نقش جهان و بعد چهارباغ رفتیم. الان فقط تصویرها توی ذهنم هست و دلم نمیخواد بیش از اون فکر کنم.
تصویرهای :
_پسربچه ای که وقتی چهل ستون بودیم و داشتیم عکس میگرفتیم اصرار داشت صورت بهار رو ببوسه
_الف و من که دوشادوش هم راه می رفتیم و هر از گاهی دست هم رو می گرفتیم .
_آفتاب که لپ هام رو سوزوند
_لیوانی که طرح گل های آبی داشت
_کرم شب تاب اسباب بازی که به نخی بسته شده بود و دست اغلب بچه ها بود .
_سی و سه پل .شب بود ..پسری که ازمون عکس گرفت و همراه دخترش گفت بلاخره رشته عکاسیت یک جا به درد خورد .
_هوای باد و بارونی
_صبحانه هتل