درباره من
برای اینکه آلزایمر نگیرم
ادامه...
پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- دی 1403 1
- آذر 1403 2
- آبان 1403 2
- مهر 1403 8
- شهریور 1403 7
- مرداد 1403 6
- تیر 1403 14
- خرداد 1403 18
- اردیبهشت 1403 12
- اسفند 1402 6
- بهمن 1402 10
- دی 1402 14
- آذر 1402 14
- آبان 1402 8
- مهر 1402 21
- شهریور 1402 25
- مرداد 1402 24
- تیر 1402 28
- خرداد 1402 35
- اردیبهشت 1402 30
- فروردین 1402 34
- اسفند 1401 43
- بهمن 1401 45
- دی 1401 43
- آذر 1401 37
- آبان 1401 44
- مهر 1401 16
- شهریور 1401 31
- مرداد 1401 39
- تیر 1401 25
- خرداد 1401 23
- اردیبهشت 1401 35
- فروردین 1401 9
جستجو
آمار : 55933 بازدید
Powered by Blogsky
سلام موج عزیز. خوبی؟
می‌تونی مهربانانه، خواسته‌هات رو به مادر بگی. هنوزم میشه باهاش صمیمی بشی.
سلام عزیزجان . دیگه نمیخوام مهربون باشم ..میخوام نامهربون باشم ..بدجنس باشم
نفهمیدم
مادرت ارتباط برقرار کنه با کدوم بچه ها؟
حق داری که نفهمی چون کاملا در لحظه و گنگ نوشتم .
منظورم این بود که اون وقت ها که مادرم من رو پارک می برد می تونست با بچه های دیگه ارتباط برقرارکنه تا با من بازی کنند