گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

بارونی

اینجا همش بارونه .

کلا تو نهاد ما نوشته آدم های بارانی .اکثر اوقات هرجا می ریم بارونه .

یادمه قزوین رفته بودیم ،بارون بارید(تابستون)

مشهد رفتیم ،برف و بارون قاطی بارید (این البته آذرماه بود)

اصفهانم اونجوری .. هوا بارونی .همه می گفتند چه شانسی دارید .

اینجاهم هوا بارونیه . کف پاهامون سرده .. دو دلم شوفاژ رو روشن کنم یا نه ..بهار همچنان کمی مریضه ‌.گلوی من بهتر شده .

دلم می خواد جدا اون چیزی که براش ساخته شدم پیدا کنم و برم سمتش. یه زمانی داستان کوتاه می نوشتم ..نمی دونم اونو دنبال کنم ، کتاب هایی که خریدم رو بخونم یا اصلا برم سمت همین آزمون های آموزگاری آموزش پرورش . حقیقتا فقط ذهن درگیری دارم . 

اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم .

انتهای آمال و آرزوهام پول دراوردنه . فکر می کنم فقط اینجوری عمرم تلف نمیشه . 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد