گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

یک و نیم سالگی

می نویسم چون روزی خاطره میشه .

_ذوق کردن ها ،چرخش دایره ای شکل ،باز کردن دست های کوچیکت یکطور قشنگ ..مثل وقتی که رو جدول خیابون راه میری و میخوای نیوفتی اما نه اونقدر جدی یکطور لطیف با شادی کودکانه و ریتم خاص که فقط منحصر به خودته بعد خم شدن گردن و لبخندت و معمولا لپ های پُرِت که مشغول خوردن هستی . 

_موهای دم اسبیت و انگشت اشاره ت که همیشه حتی برای روشن کردن پریز برق اول از اون استفاده می کنی و بیشتر اوقات زخم و زیلی میشه 

_بوسیدن هات 

_مدادرنگی که برام میاری تا نقاشی بکشم . 

_کتاب می می نی 

_پایین سینی غذات روی فرش که همیشه خدا پلو و چیزهای دیگه می ریزه

_ به بیسکوئیت میگی : بیجی

_به برگ میگی : بَگ

_اسمت رو می گی : بَ آ

_به گل میگی : دُل

به بابات می گی. : باباجی

به سلام میگی : اَ

عاشق بیرونی . کشته مردشی ..همش دوست داری بری بیرون .

_نگاه کنجکاوت به هر وسیله جدید 

حس قشنگی که دارم وقتی گاهی موقع خواب نگاهت می کنم .

_بماند به یادگار

نظرات 1 + ارسال نظر
گیل‌پیشی شنبه 26 خرداد 1403 ساعت 23:39 http://Www.temmuz.blogsky.com


بهار جون مادرها اینطوری واسه بچه‌شون ذوق می‌کنن. حتما تو هم وقتی مادر بشی، این تجربیات رو بیشتر درک می‌کنم.
امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی.
قدر خودت رو بدون. واسه هیچی غصه نخور. تمام نگرانی‌هات رو بسپار به خدا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد