سالگرد مادربزرگ شوهرم بود . من با الف رفته بودیم سرخاک و بعدش هم رفتیم خونه زندایی الف . چون میخواستند اونجا شام بدند و مارو دعوت کرده بودند . تنها عنصر مذکر بین خاله ها و دخترخاله ها و دختر دایی ها الف بود که کنار من نشسته بود . چون من با اونا راحت نبودم و یه جای دورتر از اونا نشسته بودم .
بعد حس کردم صحیح نیست و از لحاظی اونا فکر میکنند خودمو میگیرم براشون .از طرفی اهل معاشرت و حرف زدن هم با خانواده شوهر نبودم بهترین راه این بود که خودم رو با چیزی مشغول می کردم که اینقدر اذیت نشم. همین شد رفتم تو آشپزخونه برای تدارکات شام کمکشون کردم . همون لحظه دیدم جاریم داره به دخترش تذکر میده که بهار رو اذیت نکنه . سرم رو آوردم بالا و سعی کردم ببینم چیشده . پشت دخترش جلوی چشمم بود و متوجه نمیشدم .بهار هم گریه نمی کرد .ظاهرا دخترش و دختر دایی کوچولوی آرش که هشت سالش بود مثل توپ ِبازی بهار رو سمت خودشون میکشیدند .اما نه طوریکه به بهار آسیب برسه . یکلحظه به طور اتفاقی سرم رو چرخوندم دیدم از شیشه ی دراور (دقیقا یادم نیست چی بود . یچیز شیشه ای گوشه ی آشپزخونه بود) جاری داره با خشم بسیاری نگاهم میکنه .نگاهش من رو به تعجب انداخت .فهمیده بود که من متوجه شدم که داره نگاهم میکنه و همچنان نگاهم می کرد .یجورایی انگار میخواست همون لحظه پاشه من رو بکشه .این تعبیر منه .جالب تر اینکه جلوی روم و پیش دیگران سعی میکنه عادی جلوه بده و اونجا تو اون لحظه ....
سرم رو برگردوندم و بعد از اون مدام اون نگاه عصبانیش جلوی چشمم میومد.بعد از اون چند بار تا حالا مادرشوهرم به الف گفته که بهتون حسودی میکنند و فلان و جایی میرید به کسی نگید و ...
دوست دارم بدونم منبع این حرفاش کیه . گرچه خودم حدس هایی میزنم .
میخام قضیه رو ماورائی کنم شاید بهم بخندی اما حسم همینه
چون گفتی جاری ازت چشم برنمیداشت و در آخر تو روتو برگردوندی
تو چهره واقعی جاریتو واسه چن لحظه دیدی حسی که نسبت بهت داره همینه همینقدر نفرت و خشم
و بنظرم این یه هشداره ..حواست بیشتر به خودت و زندگیت باشه
دقیقا منم این چیزی رو که گفتی حس کردم اما نمیتونستم کلمات رو به هم وصل کنم تا اینقدر خوب بیان کنم .ممنون عزیزجان
سلام موج عزیز. خوبی؟
عجب.
وضعیت زندگیشون درست شد؟ تونستن همسرش رو به راه راست هدایت کنن؟!
سلام فدات شم . وضعشون خوبه اما عقل معاش ندارند و هرچی که دارند رو جای اینکه بدهکاری هاشون رو صاف کنند چیزهای جدید برای خودشون میخرند یا خرج چیزهای بیهوده میکنند