گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

باز هم مشکل خواب

مامان بابام اینجان .

من کل شب رو خواب و بیدار بودم .

گاهی بچه داری اونقدر شیرینه که تو فقط میخوای بمیری از خوشی. به خصوص وقتی بچه ت دست هاش رو به نشونه ی آغوش سمتت باز می کنه و لبخند می زنه و خودش میخواد بغلش کنی . حالتش هم طلب آغوش نیست . حالتش مثل انسان های مستقل و بااعتماد به نفسه که میدونه تو چقدر دوستش داری و می خواد یک آوانسی بهت بده تا ببینی چقدر خوش شانسی اون لحظه . 

اما امان از شب بیداری ها و بدخوابی هاش ..

وقت هایی که کم خوابی دارم به شدت عصبی و بدخلق میشم . احساس افسردگی بهم دست می ده و با الف دعوا می کنم .

اون بنده خدا هم اکثر وقت ها مماشات می کنه . اما درک نمی کنه ..

الان دارم به اون جمله می رسم که اولویت باید خودت باشی تو زندگی . تو حالت خوب باشه باقی هم حالشون خوبه .واقعا راسته ..صد درصد حق 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد