گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

بسم الله گویان

نمیدونم این چه حس و حال مزخرفیه که برای تک تک کارها و حرف هام

عذاب وجدان میگیرم .بعدش هم تمام اسلحه هارو سمت خودم میگیرم و یک مرتبه بامب . با یک  شلیک به کل متلاشی میشم تا صبح بعدی که بیام خرده ریزهام رو جمع کنم و از جا بلند شم .

جنسیت

واقعا به اونایی که میگن فردا یا امروز میرم آنومالی حسودیم میشه .

دو هفته صبر کردن برای اینکه تازه طرف بیاد برات نسخه بنویسه مسخره ست .

اعصاب خوردیه .

پ_ن : مامان الف دوست داره پسر شه .

پ_ن : من برام هیچ فرقی نداره هرچی خدا بخواد 


هیچ

ولی من هیچ خوشحال نیستم که فردا تولدمه .

حتی یک ذره یا یک مقدار