گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

قبل از خواب

اونجا که فروغ میگه "نجات دهنده در گور خفته است .

شاید حال الان من بوده باشه .

شاید در آستانه مسیری قرار گرفته بود که نمی دونست چجوری شروعش

کنه ...یا چجوری ..تمومش کنه .

پ_ن : با وجود این بچه فکر می کردم هرگز دیگه آرزوی مرگ نکنم .

اما نمیتونم انکارش کنم نمیتونم مخفیش کنم ...تا حالا بارها بهش فکر کردم .به نبودنم ..به الف که بدون من چه می کنه ..به بچه ..

بعدشم چونه هام لرزیده و اشک هام بالش رو خیس کرده .

_معمولا شب ها اینطور میشم ..یا ظهرها ..


بی خوابی ها

بدیش اینه که مثلا ساعتو میذاری زنگ که سه ساعت دیگه بلندشی بهش شیر بدی .یک ساعت و چهل دقیقه بعد صدای گریه و اهن اهن میشنوی.

بعدش فقط شیر دادن نیست که هی قطع و وصل میشه و نیم ساعت وقتتو میگیره اونم در حالت خمیده و قوز کرده . باید آروغشم بگیری وگرنه ترش می کنه یا دل درد می گیره یا گریه می کنه ...تازه بعدشم باید ببریش دستشویی و بشوریش چون صد درصد موقع شیرخوردن یا قبلش ادرار کرده .

دلم ..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

چرا تموم نمیشه

اینطور که بوش میاد بهار باید تا ماه آتی همچنان آزمایش زردی بده .

من باید مدام غصه بخورم که بچم رو سوزن سوزنی می کنند .

کاش همون سوزن تو دست های من می رفت .

دلم خیلی درد می گیره ..

واقعا نمیتونم تحمل کنم ..

انقلاب

دم دمای صبح که به فسقل شیرخشک می دادم یکی تو خیابون داد زد 

مرگ بر دیکتاتور . چند تا ماشین با سرعت گذشتند و من به این بچه نگاه 

کردم . به آینده ش فکر کردم ..و روزگار نامعلومی که قرار هست بگذرونه ..

_ چی میشه؟