گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

فقط خودم می فهمم

خروس اون با خروس من چه فرقی داشت که خروس من تبدیل به 

یک مبحث بی محتوای عامه نپسند شد و خروس اون تبدیل به من از اول فکرکردم یک نماد هست و ..باید این جاش رو بیشتر توضیح می دادی و فلان و بهمان.

دوست دارم بک جا ببندم و بزنمش .واقعا میلم به این کار می کشه‌.

چرا

چرا بابای من اینطوریه ؟

من هرگز نمیفهممش ‌.

حس می کنم نرمال نیست .

چشمام

وای .

چقدر خوشحال بودم .

از دو ساعت بعدش تا همین الان بیدارم .

بهار دائم از خواب می پره گریه می کنه و نیم ساعت بعد دوباره میخوابه .

خوشحالی

من چقدر الان خوشحالم .

امروز یسری کارای عقب مونده م رو انجام دادم .یسری لباس های بهار رو که گذاشته بودم کنار تا با دست بشورم شستم .خونه رو جاروبرقی کشیدم ،اتاق بهار رو تمیز کردم .کلی لباس شسته شد و خشک شد و دوباره یسری دیگه شسته و آویزون شد . 

بهار هم حموم کردم .خونه نسبتا تمیزه .بهار خوابیده ..

صفحه صدو پنجاه و فلانِ کتاب نیمه غائب حسین سناپور بهم چشمک 

میزنه .یک برنامه بازی پازل هم دانلود کردم که خیییلی خوبه .

اول میرم سروقت این بعد کتاب .

الف رفته بیرون تا جایی و سریع برگرده .

من تنهام ...بهار خوابه ...بهار خوابه ...بهار آروم خوابیده ..

چقدر خوشحالم .

فراغت و آسودگی و سکوت چقدر خوبه ..

انجام دادن کارها چقدر ذهن خسته م رو آروم تر کرد .

مامان

دلم آغوش مادرم رو میخواد