ولی کاش یه کمکی داشتم شب ها بچه دست اون بود .صبح ها هم تا بعدظهر دستش بود . واقعا چیز کمی میخوام میدونم .
بهار یه دختر با موهای مشکی پرپشت ،با پیشونی پر از پُرز،با چشم های
مشکی قشنگ ،چونه و لب و دهن کوچولو و صورت گرده .
_یک روزی یکی بهم می گفت همه ی مادرا فکر میکنند بچه شون
قشنگترینه.
میخواستم بگم واقعا همینطوره .نمیتونم چیزی رو نگاه کنم و بگم این نقصه .
وجودم سراسر از دوست داشتنه .
واقعا این روند شیر دادن رو مخه .
مخصوصا آروغ گرفتن بعدش .
مخصوصا شب ها که از خواب بلند میشی و باید شیر بدی و ...
_این روزا برام یطوریه انگار همه ی فرداها تو دانشگاه امتحان دارم و
باید شبانه بلند شم .
_تنبل هم شدم وایمیستم بچه گریه کنه بعد بهش شیر میدم .
اگه بتونم کندن ِ گوشت کنار ناخنِ انگشت شصتم رو ترک کنم
فکر کنم بتونم خیلی برنامه هام رو تو زندگیم عملی کنیم .
خیلی نیمه کاره هارو تموم کنم ...