گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

حق

واقعا الان به مامانم حق می دم که می گفت سخت تر از ناهار درست کردن فکر کردن به اینه که چی درست کنه !

از هجده ماهگی تا سه سالگی

یادم باشه نوشته این رفتارها ممنوعه و باید تذکر بدم :

_کتک زدن ،گازگرفتن،هل دادن،اسم گذاشتن روی دیگران،رها کردن دست والدین هنگام عبور از خیابان،رفتارهایی که به خودش یا دیگران آزار و آسیب می رسونه .

فقط نباید بگی این کار ممنوعه بلکه باید متوجه شه از نظر تو کاملا مردود هس .چه در مورد اعضای خانواده چه در مورد غریبه ها

یادت باشه که اون فقط غریبه ست

خب در مورد دیشب .

تولد مادرشوهرم ۲ خرداد یعنی امروز هست (تولد من دو روز بعدش)

چون برای امروز برنامه داشتیم بریم رشت تصمیم گرفتیم دیشب بریم

خونه ش .اگر دست الف بود فقط یک پاکت پول می دادیم بهش .

ولی به پیشنهاد من شیرینی و گل هم خریدیم .

یک دسته گل قشنگ با انتخاب خودم براش خریدم .

وقتی رسیدیم نبود .

(حس و حالم اون موقع که اومدیم اونجا و دیدم خونه نیست خیلی بد شد.)چون فهمیدم خانم با جاریم و دخترخاله ش دائم می رن خرید و 

دور و دور و خوش گذرونی .در صورتیکه پشت تلفن زنگ می زنه و 

مدام از جاریم بد میگه،از خانوادش بد میگه ولی با اونا خوش میگذرونه و میگرده .من هیچوقت یادم نمیره این بچه رو دنیا آوردم نیومد یک لیوان آب دستم بده .الان حتما یکسریا میگن حسودی کرد .

نه حسودی نکردم .از این دورویی بدم اومد .اینکه جاریم و شوهرش 

آرامش زندگی مارو گرفتند و مادرشوهرم برای گیرآوردن الف میاد 

می گه اونا فلانن بعد خوشگذرونی هاش با اوناست برام زننده بود .

کلا تو تیم اوناست و پیش ما انگار جاسوسه .

خلاصه اینطور بگم که لحظاتی که الف رفت دنبال مادرش تا بیاد هزارتا حرف به خودم زدم که دختره احمق ساده گاگول نادون اون بارها شما 

رو بازی داده اونوقت تو رفتی مثل گمجا دسته گل و شیرینی براش خریدی .مهم نیست ..

مادرم یک روزی بهم گفت هر وقت شوهرت خواست به مادرش بد کنه

تو نذار ،تو آدم خوبه باش ،تو خوب باش . یک روز مادرش رو از دست 

میده و خیلی عذاب می کشه و پشیمون میشه .تو نذار هیچوقت اون به اون حال برسه ..تو این مدت خودمم فهمیدم احترام به مادر واقعا مهمه 

حتی اگر بد باشه ،حتی اگه دورو و نامرد باشه .

سادگی و محبت کردن من اشتباهه درست نیست .

ولی احترام به جاست . از این به بعد اگه جایی هم تو قلبم داشت 

حسابش رو می ذارم بخاطر اینکه فقط مادرهمسرمه .همین و بس .


اعصاب

مادرشوهرم دیشب داشت با اشتیاق جریان دماغ سوخته کردن مادرشوهر خودش رو برام تعریف می کرد .من گوش می دادم ازونور 

بچه جاریم مدام دست بهار و می گرفت  یا محکم  می بوسیدش و به 

هیچ وجه به تذکرهای من اهمیت نمی داد.

دو سه بارهم به بهانه های مختلف جلوی بهار جیغ کشید 

یا ادا درآورد که بهار بدجور از ترس تکون خورد و بغض کرد و من 

هی خودم رو می خوردم و سعی می کردم با بهترین لحن ممکن باهاش 

حرف بزنم‌ ؛ نکن قربونت برم می ترسه ،نکن عزیزم اینو جلوی چشمش

نیار ؛میشه دورتر بشینی تا تو رو خوب تر ببینه ..

اما انگار نه انگار و بعد امشب که ویژگی های بچه های پنج ساله رو خوندم دیدم بچه ها هرچی بزرگ تر میشن شدیدتر رو مخ میرن و این طبیعیه.

ولی من اعصاب اضافی نداشتم که به بچه مردم بپردازم .

حقیقتا اون شب واقعا اعصاب هم نداشتم که تو پست بعدی توضیح می دم چرا 


کتاب مادر کافی (پارت یک)

برای اینکه فراموش نکنم ؛


به پیشنهاد زنداییم کتاب مادر کافی رو خریدم .

دیشب که بهار رو خوابوندم نزدیک به چهل صفحه خوندم .

مطالبی که ازش فهمیدم رو می نویسم شاید به کارم بیاد :

_اول در مورد بدو تولد تا شش ماهگی بود که نوشته بود کلا

نوزاد هیچی بارش نیست و فقط به صورت غریضی نیاز داره در 

آغوش کشیده بشه شیر بخوره دوست داشته بشه و..

البته اینم گفته بود که بخاطر حس شنوایی که تو رحم مادر داره وقتی

دنیا بیاد صدای مادر خودش رو می تونه تشخیص بده .ولی در ابتدا

نمیفهمه مادر پدرش کی هستند .

_دوم شش تا هجده ماهگی بود .(چون شش تا هجده ماهگی برای من کاربردی تر هست ،بیشتر به اون می پردازم اینجا)

اینجاش به کار من اومد و باعث شد بفهمم یکسری رفتارهام کاملا غلطه و از همین امروز به صورت کاربردی اصلاحشون کردم .

_مثلا نوشته وقتی بچه تو هال هست و تو میخوای بری اتاق برای انجام کاری حتما قبل از رفتن و بعد از رفتنت تو اتاق باهاش حرف بزن تا صدات رو بشنوه و فکر نکنه تو ناپدید شدی(چه کیوت)

نوشته بود مغزشون تا تکامل پیدا کردن کلی راه داره .

و اینکه وقتی گریه می کنه حتما حتما برو و بغلش کن .نگو بغلی و لوس میشه چون اینطور نیست .و این موضوع رو حتما باید تا یک سالگی بچه 

انجام بدی چون پنج سال اول زندگیش خیلی مهمه و شخصیت آینده ش رو می سازه .نسبت به نیاز در آغوش کشیدنش نباید کوتاهی کنی.

_نوشته تا قبل دوسالگی بچه فقط پیام های غیر کلامی مثل لحن صدا،تن صدا،حالت چهره و حرکات انگشت و.. رو میفهمه .

ولی تو بهش میتونی نه بگی .مثلا سمت چیز خطرناکی رفت بگی نه .داغه یا با حرکات صورت نشونش بدی .نوشته بود اون بازم نمیفهمه ،مغزش درک نمیکنه چیشده ولی این تکرار وگفتن میتونه باعث شه در آینده که مغزش بیشتر رشد میکنه راحت تر بتونه متوجه منظورت شه .

_بازی دالی موشه و بازی تیله و فنجان برای اضطراب جدایی و ترس از ناپدید شدن آدم هاست .که داره میگه نترسیا اشیا و ادما که غیب میشن برای همیشه نمیرن و برمیگردن (چیزی که تو بزرگسالی ممکنه به تناقضش پی ببره که امیدوارم هیچوقت به اونجا نرسه)

_در مورد دندون دراوردن هم تو این ماه ها نوشته بود و یک نکته که نمیدونستم این بود که ادرار سوختگی یا التهاب پوستی ناشی از ادرار هم می تونه جزو علائم دندون دراوردن باشه .

امروز هر موقع که گریه کرد بغلش کردم و امیدوارم بتونم تو این راه ثابت قدم باشم .چون خودمم انسانم و نیاز به عشق،آرامش و مراقبت دارم و همچنین همیشه روی یک مود نیستم .