پست قبل فقط ناله و اراجیف بود .اگه بخونی ممکنه ناراحت شی و انرژی منفی بگیری .پس نخون.
ولی در هر صورت ؛
اونایی که رمز پست رو دارند کلمه ی انگلیسی اولش رو با حرف کوچیک بنویسند
یک غمی تو گلومه ،لای نوشته هام ،بین سیب زمینی سرخ کرده های توی تابه ،بین جملاتی که از کتاب می خونم یا نگاه کردن ،حرف زدن با بهار یا با هرکسی ،غمی که پر از تنهاییه ،پر از ترسه ،پر از عذاب وجدان و احساس گناهه ..همش می خواد نم اشکی بشه روی گونه م .منتظر یک اتفاقه.یک آهنگ غمگین ،یک سکانس تلخ ،یک نیشخند ،یک تلنگر ،تلنگر خیلی خیلی کوچیک تا بشکنه و جاری شه .تا خالی و تهی شم ..خاک شم ..برم اون ته ته ته و دوباره سبز شم .
سبز میشم ؟
_آره میشم .
ریشه ی من از امیده .من اینبار جوانه می زنم
تایپ کردن تو گوشی قبلیم واقعا سخته ولی به ناچار می نویسم تا ذهنم آسوده شه .
اول امروز گوش بهار رو سوراخ کردیم و دوتا گوشواره ی طلایی رنگ نشوندیم رو گوشش .برخلاف تصورم و حرف های دکتر و مادرشوهر و حتی منشی که می گفتند بهار گریه زاری و شلوغ می کنه و دیرآوردیش و ... بچه به قدری محو عروسکی که توی دستم گرفته بودم وبازی می کردم شده بود که جز یک جاخوردن و بعدش یک نم اشک کوچیک رو چشماش زود فراموشش شد.
حالا همونا که می گفتند دیر آوردی و فلان می گفتند دیدی الکی می ترسیدی و ..
دوم خبر رسیده که جاری حامله ست . :))
سوم خیلی خسته م .الان واقعا باید بخوابم .گوشیم رو انزلی جا گذاشتم و با این نمیشه تایپ کرد
چهارم برادرشوهر باز بدهی بالا آورده .این بار به جای خودش چک های زنش درگیره .حدود چهارصد میلیون . ماه پیش به جای پاس کردن بدهیش دویست میلیون پول رو برداشت خونه ش رو قشنگ کرد . صدتومنش رو از بابای الف گرفت و پول اون پیرمرد پیرزن روخورد .