گذشته من

گذشته من

جای خالی
گذشته من

گذشته من

جای خالی

دوست هام

من چیزی به نام لینک یا وبلاگ دوستان ندارم .

وب اونهایی که واقعا دوستشون دارم رو حفظ میکنم.

مثل تبریک تولد که معمولا تاریخ تولد هارو حفظ میکنم و بعد تبریک میگم .

البته همیشه تو پیام تبریک تولد خوب عمل نمیکنم .

معمولا یک هفته زودتر یادم میاد و روز تولد اونقدر درگیرم فراموش 

میکنم و چند روز بعد دوباره به یاد میارم :))

پنجشنبه

پنجشنبه هفته پیش که پدربزرگ الف فوت کرد فکر نمیکردم اینقدر 

این مساله برای پدرشوهرم عادی باشه که بخواد هفتم پدرش بیاد مهمونی 

خونه ما..

در هرصورت آخر این هفته روز پنجشنبه خاله های الف و خانواده الف و ال باقی همه دعوتند خونه ما .اگه بهار اجازه بده امیدوارم بخیری بگذره .

الف میخواد کباب بگیره .موندم فسنجون درست کنم کنارش یا نه.

_پدرشوهرم جمعه که اومده بودند خونمون به مادرشوهرم میگفت :

آخه خواهرات بعد ازدواج یک بار دعوت نکردند اینارو (اشاره به من و الف)

که برند خونشون الان خودشون خودشونو دعوت میکنند به صرف شام؟

من در ظاهر دختری که سرش رو پایین انداخته و مثلا خجالت هم کشیده 

در باطن موجود پلیدی که تو دلش میگه دمت گرررم توروخدا ادامه بده بازم بگو:||||||

زهرا چرا ناراحت بود :|

پنجشنبه خانواده الف اومدند اینجا .

گفتیم خندیدیم ،جاریم دوغ رو ریخت رو فرش به دروغ گفتم 

وای تقصیر منه دست من خورد . اونم با پرویی جای عذرخواهی گفت

تقصیر هردوتامون بود ، دخترشون بی اجازه وارد اتاق خواب ما شد .

مادرشوهرم به بهانه آویزون کردن لباس بهار وارد اتاق بهار که درهم برهم

بود شد . به زور خودشون رو انداختند که شام بخورند و ما هم بخاطر اینکه 

الف داره تازه ماشین میخره و اندک پس اندازمون رو هم داریم میدیم این ماه باید رعایت می کردیم ولی

حدود هفتصد تومن فست فود خریدیم و دادیم خوردند .

دروغ چرا از مهمون خوشم میاد ازمهمون داری لذت می برم .

باهاشون همراه شدم .تعارف کردم ..براشون پفیلا ،چای و میوه آوردم .

از مادرشوهرم بابت لباس یلدایی دوبار تشکر کردم .

موقعی که چراغ رو برای نشون دادن لاک پشت چراق قوه ای خاموش کرده 

بودند با دلخوری گفتم تا جاری من داره شام میخوره شما چراغ رو خاموش کردید که بدونه مهمه و ارزشمنده .

نهایت این همه تلاشم وظاهرسازی هم این شد که

 فرداش مادرشوهرم زنگ زده به الف

و می پرسه زهرا چرا دیروز ناراحت بود؟

_چی بگم ....

واقعا قوم شوهر رو مخند ..

ندیمه

یه قسمت تو سریال ندیمه ست که یکی از بنیان گذارهای 

جامعه جدیدی که ساخته شده بود برمی گرده می گه : ما اگه از عقایدمون 

دست برنداریم همه با کشورمون قطع ارتباط می کنند و تحریممون می کنند و

ما از نظر اقتصادی میشیم صفر .و این یعنی مرگ یک کشور

من کار ندارم که ما باید از ارزش هامون دست برداریم یا نداریم .

من فقط به این فکر می کنم که تو کشور ما چند نفر دوست دارند با این 

عقاید زندگی کنند !!!!!!!!!! 

_ دلم می خواست اون روزی که بابام میگفت ما انقلابیا و فلان بیسار در 

اکثریتیم بهش می گفتم اگه تو خیابون رو نمیبینی ،اکثریت رو روز رای

گیری باید تو نتیجه آراء میدیدی .

شک

خیلی غبطه می خورم به حال افرادی که این روزها هنوز ایمانشون قویه .

جدی می گم .

من خیلی وقته راهم رو گم کردم .به همه چیز دارم شک می کنم .

به همه چیز . تنها چیزی که از دین هنوز برام مونده صرف خوندن نماز و 

تصمیم برای گرفتن روزه ست . وگرنه با چیزهایی که از این آدم های

مذهبی میبینم واقعا به راهی که تا حالا می رفتم بدجور شک می کنم .

_ خداوندا راه راست رو نشونم بده 

_خداوندا ظلم رو ریشه کَن کن

_خداوندا ظالم رو سرکوب کن

_خداوندا ......